سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوک جدید 7 - جوکستان


خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
18776

:: بازدید امروز ::
2

:: موضوعات وبلاگ ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ ::

جوک جدید 7 - جوکستان

:: دوستان من ::


با حال

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ ::


:: مطالب بایگانی شده ::

بهار 1385
پاییز 1384

85/2/19 :: 6:50 صبح


سلام ما برگشتیم ولی خداییش جک های این دفعه رو یه دمت گرمی رو بگو

خداییش ارزش نظر دادن رو که داره

 1-آقایی می ره لباس فروشی شلوار کردی بخره چون که اسمش رو نمی دونست می گه آقا شلواره خانواده داری؟

 2-به ترکه میگن نظرت راجع به گل چیه ؟ میگه همان بس که در قرآن آمده "گل هو الله احد"

 3-یک روز در یخچال یه ترک کنده میشه جاش پرده میزاره !

 4-ترکه می خواسته زیر بارون خیس نشه ، هی جاخالی می داده .

 5-پیاز و سیر با هم دعوا می کنن ، سیر به پیاز می گه: حیف که سیرم و الا می خوردمت.

 6-یکی میره پیش خدا میگه : خدایا چرا زنها اینقدر زیبا هستند ؟ خدا میگه : تا شما مردها اونها رو دوست داشته باشید ، بعد میپرسه پس چرا اینقدر احمقند ؟ خدا میگه : آخه اونها هم باید شما مردها رو دوست داشته باشن دیگه!

 7-ترکه بادکنک فروشی باز میکنه بالای مغازه اش میزنه بادکنک اعلا به شرط چاقو

 8-یه کبوتره مست میکنه بجای نامه ایمیل میده

 9-یه ترکه داشته پرتقال پوست میکنده با خودش میگفته خدا کنه داخلش موز باشه

 10-یه روز ترکه ، البرادعی رییس سازمان آژانس اتمی رو میبینه میگه آقا ببخشید شما دکترید یارو میگه آره . ترکه می گه شما اگه دکترید چرا تو آژانس کار میکنید!

 11-به ترکه می گن یه تصویر رمانتیک بکش یه بربری سوخته می کشه از وسطش یه تیر رد شده .

 12-مرغه اکس میزنه ، میگه قدس قدس قدس ...

 13-یه روز یه قورباغه قرص اکس میخوره ، کرال پشت میره .

 14-کرم ابریشم قرص اکس می خوره پلیور می دوزه !

 15-از ترکه می پرسن چی شد ترک شدی میگه خر هار گازم گرفت!

 16-یه روز یه ترکه به دوستشش میگه : ما که تلفن نداریم ولی رفتی خونه بهم یه زنگ بزن ؟!

 17-یه روز مردم می بینند عزرائیل ماکسیما سوار شده از اعرائیل می پرسند تو دیگه چرا ماکسیما سوار شدی عزرائیل می گه یه پروژه عظیم تو بم داشتم .

 18-به یه مرده میگن فرق ژیان با ماشین های دیگر چیست ؟ میگه : ژیان هم آدم رو می بره هم آبروی آدم رو...

 19-یه روز دو تا پیغمبر داشتن میرفتن یه صد تومنی پیدا می‌کنن که سرش دعوا میشه. خلاصه بعد از کلی جنگ و دعوا به توافق میرسن که تاس بندازن هرکی بیشتر آورد صد تومنیه مال اون بشه. اولی تاسو میندازه شیش میاره و دومی هم میندازه هفت میاره! اولیه عصبانی میشه میگه خاک تو سرت برای صد تومن معجزه کردی؟!

 20-به آمریکا میگن چرا اومدی عراق؟ میگه آخه امام حسین طلبید! میگن کی میری؟ میگه هر وقت امام رضا بطلبه!

 

 

1- ترکه زنگ میزنه دوست دخترش بعد از اونور خط میگن مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد. ترکه میگه: اینا رو ولش کن خودت چطوری؟

 2- به ترکه میگن: نظرت درباره ی نوشابه چیه؟ میگه : گاز دارد آب دارد ولی تلفن ندارد

 3- به عربه میگن بگو گچ. عربه یک ساعت دهنش باز می مونه

 4- ترکه با کایت میخوره به ساختمان بانک 200 نفر رو میکشه البته از شدت خنده

 5- ترکه رو میگیرن میگن پدر سوخته چرا پشت ماشینت نوشتی " امام با سالاد " ! میگه مگه چیه؟از شما بهتره که مینویسین " خدا با ماست"

 6-تو در قلب من جا داری تو در دل من جاداری تو در رگهای من جاداری رفتم دکتر گفت انگل داری

 7-دلم میخواد بخورمت، نه بخاطر اینکه عسلی، نه بخاطر اینکه جیگری، فقط...فقط میخوام یه گوهی تو زندگیم خورده باشم

 8-یه ادمخوار میره تبریز از گشنگی میمیره

 9-یارو میگوزه  زنش میگه صبوری، بازم سوسیس کالباس های صدادار خوردی!!!

 10-پلیسه به ترکه: مگه نمی دونی اینجا ماهیگیری ممنوعه؟ترکه: ولی تابلو نزدین

پلیس: نزدیم که نزدیم ، زود باش از روی آکواریوم بیا پایین

 11-شنیدی بابا نوئل مرده؟ طفلک رفته بود توی جوراب ... کادو بزاره...خفه شد !!

 12-ترکه پلیس مخفی میشه ، سه ساله هنوز کسی نمیدونه کجاست.

 13-ترکه می گفته عجیبه ؟ می گن چی عجیبه ! می گه ۱۰۰ هزار تا تماشاچی ۲۲ تا بازیکن ۳ تا داور ! مگن خوب چیش عجیبه ؟ می گه گنجیشکه همه رو ول کرده ریده رو من.

 14-یه روز یک ترک می ره استخره می ره توچهارو نیم متری و میاد بالا بعد به خودش میگه اون بنا که کاشیا کف استخر را کار کرده عجب نفسی داشته.

 15-به ترکه میگن با غضنفرجمله بساز،میگه: آدم با بابای خودش هم جمله می سازه؟!

 16-آبادانیه میره نونوایی میبینه شلوغه،میره تو صف زنونه می ایسته و میگه:وولک خواهرم گفت پنج تا نون بده!!

 17-از ترکه میپرسن اسم کوچیک فردوسی چیه؟میگه: میدان!!

 18-به ترکه میگن با رضا جمله بساز، میگه: من و حسن و حسین رفتیم پارک. میگن: پس رضاش کو؟ میگه: آخه رضا کارداشت، نیومد!

 19-ترکه واستاده بوده سر کوچه، هی اخ و تف مینداخته، باخودش میگفته: نامرد عجب دست فرمونی داشت!  یک بابایی ازش میپرسه: ببخشید، میشه بگید چیکار میکنید؟ جاهله (یک تف غلیظ میندازه) میگه: طرف تو کوچه شیش متری با تریلی هیجده چرخ اومده بود میخواست دور بزنه گفتم نمیشه گفت: اگه شد چی؟ گفتم اگه شد بیا برین تو دهن من! ! نامرد عجب دستفرمونی داشت!

 20-جعبه سیاه سی130 پیدا شد : توش یه ترکه به خلبان میگه آقا سه راه آذری پیاده میشم .

 


نویسنده : محمد رضا ستاری

نوشته های دیگران ( )